Wednesday, January 4, 2017

در ایران امروز صحنه سازی باجان برای گرفتن دیه در تصادفات ساختگی

قلم پا یا ساعد دستی که بشکنند، برای هر کدام به مصدوم 33 میلیون تومان می‌پردازند مابقی را خود برمی‌دارند. این به یک تجارت تبدیل شده و پیمانکار مخصوص دارد!
یک گزارش تکان‌دهنده دیگر از روزنامه شهروند:
 پیمانکار تصادف‌های ساختگی در گفت‌و‌گو با روزنامه «شهروند» از جزییات تکان‌دهنده این کسب و کار می‌گوید: پیمانکاران تصادف‌های ساختگی معمولا ٦٠ تا ٧٠ درصد پول دیه مجروح را برای خودشان برمی دارند به‌ ازای شکستن هر دست یا پا به کسانی که در تصادف‌های ساختگی شرکت می کنند ٣ میلیون تومان می‌دهند.
«دکتر قرص ترامادول ٢٠٠٠ را پودر کرد و داخل لیوان آب ریخت و به من داد؛ دکتر کسی است که دست، پا، دماغ و دندان را می‌شکند و به ازای هر شکستگی ٥٠هزارتومان دستمزد می‌گیرد. بعد از ترامادول، با انسولین به ساق پایم لیدوکاین تزریق و بعد شروع به ماساژ دادن کرد تا انسولین پخش شود. روی شکم دراز کشیدم، پای راستم را داخل شکم جمع کردم و زیر پای چپ یک بالش گذاشتم تا ضربه به استخوان نازک‌نی ساق پا وارد شود. چشم‌هایم را بستند و یک حوله هم داخل دهانم گذاشتند؛ صورتم روی زمین بود و دست پیمانکار را محکم گرفته بودم، دیگر چیزی نمی‌دیدم ولی همه‌چیز را حس می‌کردم، داشتم خودم را برای ضربه آماده می‌کردم. سه بار میله را آرام روی پایم ‌زد که صدایش هنوز توی سرم است. سه ثانیه طول کشید و میله به پایم نخورد، دانستم موقع ضربه نهایی است و ضربه وارد شد. طرف دست گذاشت روی استخوانم و گفت نشکست و..»
اینها حرف‌های جوانی حالا ٢٤ساله است که در ١٩ سالگی، «آقای دکتر» دست‌و‌پای راستش را شکست و با سنباده ‌درشت، پیشانی، دماغ و گونه‌اش را به‌طور قطری زخمی کرد تا از جنوب ایران برای تصادفی ساختگی راهی خراسان شود. او پس از نخستین تجربه‌ صحنه‌سازی‌اش، معتاد شد تا همین یک‌سال پیش، وقتی دانشگاهش تمام شد و به انجمن معتادان گمنام ایران پیوست؛ او حالا به قول خودش ١٣ ماه و ٧ روز است که پاک‌ است. «حسین» حالا در تلاش است که کاری برای خود دست‌وپا کند و اگرچه ماه‌هاست به جایی نرسیده است اما همچنان امیدوار است. او درطول این گفت‌و‌گو، با یادآوری دردها و استرس‌های دوران صحنه‌سازی‌اش به‌عنوان مصدوم و پیمانکار، بارها بغض کرد، صدایش را بالا و پایین برد و درحالی‌که سیگاری بین دو انگشت و لبانش در نوسان بود از سردرد بی‌سابقه‌اش گفت و این‌که مصرف مُسکن طبق دستورات ان‌ای برایش ممنوع است. او ١٩‌سال را در فقر و سختی گذراند اما سودای تغییر وضع خود و خانواده‌اش به هر قیمتی را داشت که به صحنه‌سازی با استخوان و زخم‌های عمقی در پوست رسید. در سال‌های زخم‌سازی و دلالی شکستگی‌های دیگران، بر دانشجویی ١٩ ساله چه گذشته و چه شد که از تجارتی که در آن به فن‌و‌تجربه هم رسید، حالا تصمیم دارد کم‌کم از این کار دست بکشد.
 داستان نخستین تجربه خودت را ادامه بدهیم؛ ساعاتی قبل از مسافرت به همراه دو نفر دیگر خانه دکتر رفتید که شکستگی‌ها را ایجاد کند.
 - بله، من دراز کشیده بودم و آرزو می‌کردم که‌ ای کاش این‌جا نیامده بودم اما راه برگشتی وجود نداشت چون ضربه اصلی را هم چشیده بودم. بعد از چهار پنج ضربه استخوانم شکست و هنوز صدای چکشش در ذهنم است؛ صدایی تیز که در عمق وجودت، در نهایی‌ترین قسمت ذهنت می‌نشیند. این صدا آنقدر تیز است که به اتاق دیگر که آن دو نفر دیگر منتظر بودند، هم رفت. لحظه‌ای که «چیکه» اتفاق می‌افتد؛ در کمتر از دو ثانیه، کل لباست از عرق سرد خیس می‌شود. بعد پیمانکار یک‌مرتبه من را بغل کرد، سرم را بالا آورد و چند قطره آب داخل دهانم ریخت. جالب این‌که این‌جا هم نگذاشتند من وسایل کار را ببینم و خیلی سریع آنها را زیر فرش قایم کردند چون تمام مراحل را تصویر می‌کنی و برای ضربه دوم فشار عصبی بیشتری وارد می‌شود. مصدوم‌های زیادی را دیدم که موقع ضربه دوم می‌گفتند «غلط کردیم بگذار برویم» و من می‌گفتم «عزیزم چه‌کاری برایت انجام بدهم، تو که ضربه اصلی را تحمل کردی» ولی متاسفانه آنقدر نیاز داشتند و نمی‌خواستند مقابل خانواده خجالت‌زده شوند که تحمل می‌کردند. لحظه وارد آمدن ضربه روی پایم به دو نفر فکر می‌کردم؛ یکی آن خانمی که قرار بود با من زندگی کند و من می‌خواستم از لحاظ مالی مشکلی نداشته باشد و دیگری هم خواهر ١٢ساله‌ام، از خواهر کوچکم شرم می‌کردم و از تصویر آن خانم قوت ‌قلب می‌گرفتم. پایم که شکست قفل در را باز کردند و من را داخل اتاق دیگر بردند.
نفر بعد هم می‌خواست پایش را بشکند؟
 - نه، گزینه بعدی بینی بود چون قرار بود ما روی یک موتور بنشینیم. من آمدم و از کنار در نگاه کردم. نخست پنبه و دستمال‌کاغذی روی چشم‌هایش گذاشتند و چسب زدند؛ نباید ضربه مستقیم مشت یا قفل با دماغ را ببیند چون ناخواسته جاخالی می‌دهد و امکان دارد قفل روی گونه‌‌اش بخورد. به او هم ترامادول خورانده و لیدوکایین تزریق کرده بودند، پیمانکار دست‌هایش را گرفته بود و دکتر گفت که نفس عمیق بکش. از راست با قفل کتابی ضربه زدند و نشکست، بعد سمت چپ و مستقیم. پوست دماغ پاره، غضروف باز و یک تشت تا نصفه از خون پر شد ولی استخوان نمی‌شکست که در نهایت با ضربه نهم که ناگهانی بود شکسته شد.
دکتر چه حال و روزی در این شرایط داشت؛ موقعی که ضربه می‌زد و شکستگی اتفاق نمی‌افتاد؟
 - از حال و احساس دکتر برات بگویم. زمانی که میله را در دست می‌گرفت به اندازه یک‌ لیوان، عرق از سر و صورتش سرازیر بود، همیشه به من می‌گفت: «حسین یک‌زمانی این ظرف من هم پر می‌شود، دیگر نمی‌توانم، این‌قدر استخوان این بچه‌ها زیر دست و پای من خرد شده‌ که دیگر دوام نمی‌آورم. با هر ضربه روانی‌تر می‌شوم.» دکترها هیچ سواد پزشکی هم ندارند ولی باید باتجربه و بی‌رحم باشند، مثلا اگر بیشتر از حد، ضربه وارد کنند استخوان دست یا پا خرد می‌شوند و باید پلاتین گذاشت. اینها حالت یک معتاد را دارند که از جنس‌کشیدن شرمنده هستند و از طرفی مجبور به این کار هم هستند، همیشه عذاب‌ وجدان دارند. این دکتر در بچگی من را بزرگ کرده بود و کامل می‌شناخت، لحظه اول که من را دید ٣٠ثانیه طول کشید تا بگوید سلام، فقط صورت همدیگر را نگاه می‌کردیم تا این‌که پرسید: «تو این‌جا چیکار می‌کنی حسین؟ تو کجا و این کارها کجا؟ مگه دانشجوی مهندسی نیستی؟» دوستم را به اتاق دیگر بردند (با خنده می‌گوید به بخش) و حالا نوبت دست من بود.
به‌طور خلاصه گفتی که ساعت ١٢ ظهر خانه دکتر رفتید؛ دست‌وپای تو با دست و دماغ دوستت را شکستند و ساعت ٤ عصر از آن‌جا خارج شدید؟
 - بله. به سمت شهری در خراسان جنوبی راه افتادیم. پیمانکار یک پژوپارس داشت. این کار کلا سه بخش دارد؛ شکستگی، صحنه‌سازی و بعد از این دو مرحله نوبت به پیگیری‌های اداری و بیمه‌ای می‌رسد. بخش اول با همه دردها، ترس‌ها و واهمه‌هایش تمام شد من هنوز که هنوز است صدای چیکه میله را فراموش نکردم و حاضر نیستم به بهای ٢٠٠میلیون این کار را انجام دهم. ساعت ٨ صبح رسیدم و تا ساعت ١٠یک موتورسیکلت تهیه کردیم. نحوه کار به سه صورت است: پیاده، با خودرو و با موتور؛ پیاده باید خودش را جلوی یک ماشین بیندازد، موتورسوار باید موتور را به ماشین بزند و با ماشین هم باید با سرعت ١٠٠کیلومتر با خودروی دیگری تصادف کرد یا مثلا از دره‌ای پرت شد یا سر پیچ با سرعت بچرخد که صحنه واقعی ساخته شود. بهترین مورد موتورسیکلت است و قولنامه‌اش باید به نام یکی از مصدومین باشد. موتور را دست دوم خریدیم.
با این دست و پای شکسته، شب در ماشین و جاده اذیت نشدید؟
- من دستم را با کمربند بستم و چون مورفین مصرف کرده بودیم، راحت خوابیدیم.
بعد از این‌که موتورسیکلت را خریداری کردید چه شد؟
 - منتظر گرگ‌ومیش شدن هوا شدیم چون نباید کسی قبل از تصادف ما را با دست و صورت زخمی می‌دید. خلاصه پیمانکار از صندوق ماشین دو سنباده، یکی نرم و دیگری زبر درآورد. یک قوطی آب‌میوه هم گرفت و قسمتی از بدنه‌اش را کند. حالا نوبت زخم‌های ریز بود که معمولا جاهایی که استخوان هست صورت می‌گیرد مثل پیشانی، گونه، پشت ران و پشت گوش. این زخم‌ها باید قبل از تصادف باشند که اورژانس مشکوک نشود چرا این زخم‌ها کهنه هستند؟ اول با سنباده زبر پیشانی سمت راست، دماغ و گونه چپ من را زخم کرد بعد با تکه قوطی، زخم‌ها را عمیق‌تر کرد و در مرحله بعد هم با سنباده نرم پوست، مو و خون زخم‌ها را یکی می‌کرد. این کار را روی قوزک پا، ران و ساعدم هم انجام داد. باید همه‌چیز طبیعی باشد چون اگر یک مرحله را به‌درستی انجام ندهی تمام این دردها و سختی‌ها بی‌حاصل می‌شود. سه‌پشته سوار موتور شدیم.
نفر سوم چه شکستگی‌هایی داشت؟
 - نفر سوم فقط یک‌سری زخم توی صورت، گردن و دست‌و‌پا داشت چون قرار بود تصادف طوری باشد که به او آسیب زیادی وارد نشود. خلاصه گشتیم و گشتیم تا یک صحنه مناسب پیدا کنیم. پیمانکار هم سوار یک ماشین و پشت‌ سر ما از طریق تلفن هی استرس و فشار وارد می‌کرد که اگر امشب انجام نشود باید برگردیم به شهر خودمان. آخرش هم نشد چون از شانس بد زنجیر موتور پاره شد.
حالا ٣ مصدوم با سروصورت زخمی و دست‌و‌پاهای شکسته بودید.
 - بله. به هر مصیبت و زحمتی که بود، موتور را به خانه بردیم (یکی از فامیل‌های پیمانکار، دانشجو بود و یک خانه داشت)، فشار روحی به‌ اندازه فردی داشتیم که داشت بالای دار می‌رفت، چون نمی‌دانستیم قرار است چه بشود؟ قرار بود با سرعت ٧٠-٦٠کیلومتر به یک خودرو بزنیم و هرچیزی ممکن بود؛ امکان داشت با سر به جدول بخوریم و بمیریم، یا قطع‌نخاع شویم یا مثلا خودرو پشت سر از روی ما رد شود. فقط کسی می‌تواند فشار، استرس و درد روحی‌ آن شب ما را بفهمد که قبلا تجربه کرده باشد، بدترین شب عمرم بود.
پس روز اول، کارتان انجام نشد و منتظر فردا ماندید؟
 - بله شب وحشتناکی بود و من گفتم می‌خواهم دندانم را هم بشکنم. خلاصه کلی چکش زدند و دندان نشکست تا درد دندان هم به دست‌و‌پای شکسته و بدن تماما زخمی اضافه شود. پیمانکار هم مدام تکرار می‌کرد که فردا آخرین فرصت است و اگر انجام ندهید، باید برگردیم، می‌گفت، من گزینه‌های بهتری دارم که مثل شما بی‌جرأت نیستند؛ خیلی فشار عصبی وارد می‌کرد. خلاصه ساعت ٥ صبح خون‌های خشک روی زخم‌ها را کَندیم و دوباره سنباده زدیم که دردش از مرتبه اول هم بیشتر بود. بیرون آمدیم و باید خودرویی که درحال رانندگی به‌ صورت خلاف است، پیدا می‌کردیم. تماس‌ها و فشارهای پیمانکار هم ادامه داشت. دوستم با دست‌ و دماغ شکسته، راننده بود و با دو انگشت کلاج می‌گرفت، من وسط با تلفن حرف می‌زدم و یکی با زخم‌های کمتر پشت سر من بود. چندین خیابان را گشتیم و موردی را پیدا نکردیم یا پیدا شد و راننده ما ترسیده بود. باید شانس می‌آوردیم و راننده خودرو بیمه می‌داشت، چون ما حاضر نبودیم از فرد پول بگیریم، هدف ما بیمه بود. ما حتی پولی را که راننده ضرر می‌کرد، به‌گونه‌ای که مشکوک نشود، به او می‌دادیم. رفتیم داخل سینه یک خودرو که از پارک خارج شد، ولی راننده خودرو ترمز زد، خودروی دوم را رد کردیم که پیمانکار تماس گرفت و گفت، برگردید تا برویم به شهرمان. دوستم صدای تلفن را می‌شنید و یک‌مرتبه من متوجه شدم که پخش زمینیم. شانس آوردیم که خودرویی پشت سر ما نبود. مردم جمع شدند و هرکسی فیلم می‌گرفت یا برای خودش نظر می‌داد؛ می‌گفتند، اینها مست بودند، نگاه این جاده‌ها با جوان‌های مردم چه می‌کنند، وای به حال مادر این سه جوان... خلاصه یک پیرزن داد زد که شما چقدر حرف می‌زنید یکی زنگ بزند اورژانس، نمی‌بینید این سه جوان دارند پرپر می‌شوند؟
- حسین درنهایت از پروژه اول خود به ١٣‌میلیون تومان درسال ٩١١ می‌رسد که «تاچشم به هم زد درطول دو روز ٥‌میلیون را بین دوستان و فامیل‌های خیلی نیازمندش تقسیمش کرد.» او بعد از تابستان‌ سال ٩١ به دانشگاه محل تحصیلش برگشت و کار را ادامه داد اما این‌بار درمقام پیمانکاری که سعی می‌کرد عادل باشد و رفتاری را که با او انجام شد، با مصدومانش تکرار نشود. او تا دوسال بعد پیمانکاری را با سختی‌ها و جزییات مختص به‌خود انجام و دراین مدت تصادف ساختگی ٨نفر را به قول خودش مدیریت کرد؛ اما از نظر این فرد باتجربه، دلیل کسانی که این کار را انجام می‌دهند، چیست و خودش به‌شخصه چه دلایلی برای این کار داشت؟-
 - یادم است دانشجو بودم و به یک خانمی علاقه‌مند شدم که با هم رابطه برقرار کردیم و بحث ازدواج مطرح شد. به ‌دلیل این‌که پدرم نمی‌توانست کمک مالی کند، احساس کردم پیش این خانم دارم کم‌ می‌آورم، احساس کردم این خانم که من الان به او قول ازدواج دادم، علاوه بر نیاز عاطفی، حمایت مالی هم می‌خواهد. علاوه ‌براین، پدرم هم تمام عمر کارگری کرده و دیسک کمر هم داشت و من می‌خواستم یک دستگاه بلوک‌زنی برایش بخرم، اما یکی از رفیقانم داخل این کار بود و پول به دست می‌آورد؛ این‌که او چطور وارد این داستان شد، خودش قصه مفصلی دارد. اول خیلی با این کار مشکل داشتم، چون ترس و عذاب‌وجدان زیادی داشت. من رفیقی داشتم که شرایط مالی خوبی نداشت ولی چندان تحت‌فشار نبود. او از این کار لذت می‌برد، لذت‌بردن از این‌که تو داری یک کار غیرقانونی انجام می‌دهی و هرجایی هم که می‌نشست، با افتخار این کار را تعریف می‌کرد و می‌گفت، من درگیر یک خلاف بزرگ شدم اما برای من و خیلی‌های دیگر همان نیاز مالی مطرح بود.
غیر از این دلایل، به‌ نظرت تشدید اختلاف طبقاتی هم در راه‌افتادن این جریان تأثیرگذار بوده، این‌که فرد با نیت اعتراض به اختلاف طبقاتی موجود دست به چنین کاری بزند؟
 آدم‌های درگیر این کار ، خوشبختانه یا متأسفانه آدم‌های اهل اندیشه نیستند که مثلا بگویند من این کار را می‌کنم تا مبارزه‌ای انجام بدهم و این‌که چرا این افراد درگیر فکر نمی‌شوند، نمی‌دانم. این افراد فقط به دلیل نیاز مالی و احساس قدرت‌کردن و دلایل اینچنینی دست به این کار می‌زنند.
پیمانکار به‌طورکلی چه کاری انجام می‌دهد؟
- به ‌قولی دلال است؛ هزینه کار را پرداخت می‌کند و مسائل اداری را دنبال می‌کند و درنهایت ٦٠٠ تا ٧٠‌درصد پول را برمی‌دارد. یک‌هفته، دوهفته درگیر است و سود بیشتری نسبت به مصدوم می‌کند. به صورت قطع ٦٠درصد پول دریافتی به پیمانکار می‌رسد و من حتی کسانی را می‌شناسم که ٧٠ تا ٧٥‌درصد پول را برمی‌دارند. پس پیمانکار با دلالی به سود زیادی می‌رسد و با یک هفته کار به ٣٠‌میلیون یا بیشتر می‌رسد، بدون این‌که آسیبی به خود برساند.
پیمانکار معمولا خودش قبلا مصدوم بوده، یعنی به‌عنوان مصدوم اقدام به صحنه‌سازی کرده؟
- ٩٥‌‌درصد پیمانکارانی که من می‌شناسم، قبلا این کار را انجام دادند. دونوع حساب کتاب و پیمانکاری داریم: یکی این‌که پیمانکار از اول شرط می‌گذارد که پول را که از بیمه گرفتیم، ٦٠درصد به من می‌رسد و عده دیگری هم هستند که از قبل تعیین می‌کنند که مثلا ما به ‌ازای شکستن هر دست یا پا به تو ٣میلیون یا به ازای هر زخم درصورت یا بدن فلان مقدار پول می‌دهیم و خودش برای همین دست ١٢‌میلیون از بیمه می‌گیرد. درنوع دوم اینطور نیست که پیمانکار پول را قبل از کار بدهد و اگر کار انجام شود و او به پول برسد، حق مصدوم را متناسب با قرارداد پرداخت می‌کند. مصدوم هیچ‌وقت بیشتر از ٥٠‌درصد دریافت نمی‌کند ولی یکی مثل من که قبلا سختی‌های زیادی را تحمل کردم، هزینه‌ها را خودم انجام می‌دادم و ٥٠درصد یا بیشتر را به مصدوم می‌دادم.
چه می‌شود که افراد؛ مصدوم یا پیمانکار به این راه برای پول درآوردن روی می‌آوردند؟
 - تمام کسانی که من می‌شناسم، نان‌آور یک خانواده هستند؛ طرف پدرش را از دست داده یا این‌که دیگر نمی‌تواند کار کند و سرپرست چندین نفر درخانواده است و مجبور می‌شود به سمت این کار بیاید که پولی را به دست آورد که با آن کار دیگری را شروع کند. خیلی‌ها برای این‌که شروع به کشاورزی کنند، مجبور شدند که به سمت این کار بیایند. درشهر ما این‌قدر پول کم است و این‌قدر پول‌ درآوردن سخت است و ازطرفی کارهایی که درشهر بزرگ وجود دارد، آن‌جا وجود ندارد، بنابراین طرف مجبور می‌شود که به خلاف روی بیاورد و یکی از معدودخلاف‌هایی که هنوز می‌توان از آن پول درآورد، همین صحنه‌سازی است. جالب است که حتی وقتی فرد واقعا تصادف می‌کند و استخوان‌هایش داخل تصادف می‌شکند، قاضی می‌گوید که تو صحنه‌سازی کردی.
 مراحل اداری چگونه است و چطور باید مقابل مأمور آگاهی، قاضی و دفتر بیمه نقش بازی کند ولی با همه این تجربه‌ها، از کارش کنار کشیده است، چرا؟
 - الان دیگر استخوان نازک‌نی جواب نمی‌دهد و قاضی می‌فهمد. باید گردن یا استخوان‌های اصلی را بشکنی که کار بسیار سختی است. من الان نگران افرادی هستم که وارد این کار می‌شوند، ازطرفی امکان دستگیری و جریمه‌های سنگین هم وجود دارد؛ خشونت، درد و رنجی در وجود تو نهادینه می‌شود که تا همیشه آزارت می‌دهد. خیلی‌ها پیشنهاد دادند ولی انگار چیزی در وجود من می‌گوید که دیگر نباید تکرار شود. ترس هم وجود دارد. همین تابستان گذشته در شهر ما چهار زن را دستگیر کردند؛ اینها با همدستی شوهرشان نطفه می‌کاشتند و پس از چهارماه با ضربه پای شوهر نطفه چهار- ٥ماهه را می‌کشتند و یک تصادف ساختگی هم ایجاد می‌کردند تا دیه یک انسان کامل بگیرند که همه‌‌شان دستگیر شدند؛ شاید باورت نشود ولی عامل این همه بی‌رحمی و مصیبت علیه خود و دوستانت فقر و بیچارگی است، حالا که به تازگی تصمیم گرفته‌ام از این کار دست بکشم، از استرس و فشار این روزهای بیکاری دارم دیوانه می‌شوم.

Thursday, December 1, 2016

سرنگونی حقوق بشر اتنا دایمی زندان اوین

صدای من با این کارهای ظالمانه خفه نمی‌شود | آتنا دائمی
من آتنا دائمی از داخل زندان اوین می‌نویسم. زندانی که شده جایی برای عاشقانی که جز انسان و انسانیت دغدغه دیگری ندارند و زندانی سیاسی، عقیدتی و امنیتی خوانده می‌شوند.
مجرمان حقیقی آزاد هستند. لطفا مزاحم شان نشوید که زنان و مردانی از جنس شرافت در سلول‌های سرد و یخ‌زده‌ی زندان مشغول گذراندن حبس‌اند.
امروز ۶ آذر ۹۵ به خانه‌مان هجوم آوردند؛ نه در حال تجاوز به دانش‌آموزان بودم و نه در حال اختلاس و صدور حکم قتل و نه فراری؛ بلکه فقط خواب بودم! پدر و مادرم مسافرت بودند.
روز پنج‌شنبه ۴ آذر ۹۵ از دادگاه انقلاب تماس گرفتند و گفتند احضاریه را می‌خواهند ارسال کنند و آدرس خواستند. اما کسانی که با نام قرآن و دین اسلام مجوز هرگونه ظلم را برای خود صادر کردند، بر خلاف عرف و شرع‌شان دروغ گفتند و به جای احضاریه، ۳ مامور برای بازداشتم فرستادند. سه ماموری که زنان را در خیابان به جرم بدحجابی بازداشت می‌کنند تا مبادا اسلام به خطر بیافتد اما به حریم خصوصی من تجاوز کردند و نظاره‌گر بی‌حجابی‌ام بودند تا مبادا فرار کنم! طبق قانون باید احضاریه می‌دادند و حداقل ۵ روز فرصت برای این‌که خود را به زندان معرفی کنم و اگر هم نمی‌رفتم می‌بایست ماموران زندان و اجرای احکام برای بازداشتم می‌آمدند، نه سه مامور از سپاه ثارالله.
در را باز کردیم و حکم خواستیم؛ حکمی نشان ندادند. گویی برای بازداشت یک جنایتکار فراری آمده‌ بودند و به داخل خانه حمله کردند. مجدد از آن‌ها حکم خواستم که به سویم حمله کردند. زنی که شرم دارم نام او را زن بگذارم، اقدام به ضرب‌وشتم من کرد، وقتی خواهر کوچکترم دخالت کرد به سینه او هم کوبید. مامور مرد هم که آبروی مرد را می‌برد، اقدام به استفاده از گاز فلفل برای یک زن بی‌سلاح و دفاع نمود. با ۱۱۰ تماس گرفتم اما کجای ایران مجریان قانون طرف قانون را می‌گیرند؟
من را بازداشت کردند و بدون خداحافظی از پدر و مادری که در سفر بودند، مرا با چشم‌بند و دستبند راهی زندان اوین کردند. در راه، مدام تهدید به پرونده‌سازی کردند و گفتند: "آشی برایت می‌پزیم که دیگر فکر بیرون آمدن از زندان را از سر بیرون کنی."
بدانید و آگاه باشید!
صدای آتنا دائمی با این کارهای ظالمانه و ناعادلانه شما خفه نمی‌شود. خود را خسته نکنید و فراموش نکنید که رمز ماست ایستاده مردن!
آتنا دائمی یک نفر است، اما هزاران آتنا دائمی در بیرون زندان، صدای مظلومیت زندانیان سیاسی خواهند بود.
شکایت از سه مامور متجاوز را تحویل قاضی اجرای احکام دادسرای اوین دادم، گفتند حق ضرب‌وشتم نداشتند و قول پیگیری دادند. ببینیم و تعریف کنیم.

Thursday, November 17, 2016

واریز وجوه دولتی به حساب های شخصی رییس دستگاه قضا

نماینده تهران خواستار انتشار گزارش حساب‌های بانکی صادق لاریجانی شد
پس از افشاگری "کانال تلگرامی آمدنیوز" درباره حساب‌های شخصی صادق لاریجانی؛
محمود صادقی، نماینده تهران، توضیحات چند روز پیش وزیر اقتصاد را در مورد حساب های خبرساز قوه قضاییه کافی ندانسته است.
او از صادق لاریجانی رئیس قوه قضاییه خواست برای پاسخگویی به مطالبی که مورد حساب های بانکی شخصی او منتشر شده، "گزارشی از عملکرد حساب‌هایش را طی پنج سال گذشته اعلام کند".
او در جلسه علنی مجلس با اشاره به "اخبار و شایعاتی درباره افتتاح حساب های متعدد شخصی به نام رئیس محترم قوه قضائیه در فضای مجازی و حقیقی" گفت: "این اخبار و شایعات موجبات سوء استفاده رسانه های بیگانه و مشوه نشان دادن جلوه دستگاه های حاکمیتی نظام جمهوری را فراهم ساخته است."
ظاهرا اشاره این نماینده مجلس، به خبری است که چندی پیش در کانال تلگرامی "آمدنیوز" منتشر شد و از وجود ۶۳ حساب شخصی به نام "صادق آملی لاریجانی" و واریز غیرقانونی سالانه ۲۵۰ میلیارد تومان به این حساب ها حکایت داشت. این خبر بعد از انتشار، مورد استناد سایت های اینترنتی گوناگون قرار گرفت.
شش روز پیش، علی طیب نیا وزیر اقتصاد و امور دارایی ایران با رد "شایعات" مطرح شده در مورد حساب های بانکی صادق لاریجانی رئیس قوه قضاییه گفت: "این حساب‌ها از بیست سال پیش مربوط به قوه قضاییه بوده است."
آقای طیب نیا در گفتگو با شبکه ۲ صدا و سیما گفت: "از بیست سال پیش با هماهنگی خزانه کل کشور و بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران مجموعه مبالغی با رعایت حدود قانونی و موازین شرعی برای قوه قضاییه به صورت سپرده در سیستم بانکی کشور قرار گرفته است." وی با ذکر اینکه "طبعا به این مبالغ سودهایی نیز تعلق گرفته که البته از اصل پول ها به هیچ وجه استفاده نشده است" افزود: "سود حاصله از مبالغ مذکور، صرفا برای برخی هزینه های معین در قوه قضاییه صرف شده است."
کدام قانون اجازه می‌دهد وجوه دولتی به حساب های شخصی واریز شود؟ به ویژه اینکه بخش قابل توجهی از این وجوه واریزی متعلق به اشخاص حقیقی و اصحاب دعوا در محاکم حقوقی و کیفری و بعضا متعلق به متهمان در دادسراهاست که بابت قرارهای وثیقه و تودیع احتمالی در صندوق دادگستری واریز می شود. کدام موازین شرعی اجازه می دهد قوه قضاییه در این وجوه تصرف کند، این وجوه را سپرده گذاری کند و سود حاصله را تملک کند؟"
محمود صادقی نماینده تهران
محمود صادقی در سخنان امروز خود، با اشاره به توضیحات هفته پیش وزیر اقتصاد گفته: "بنده از وزیر اقتصاد این سوال را دارم که توضیح دهند مقصود ایشان از حدود قانون و موازین شرعی چیست؟ کدام قانون اجازه می‌دهد وجوه دولتی به حساب های شخصی واریز شود؟" وی افزوده است: "به ویژه اینکه بخش قابل توجهی از این وجوه واریزی متعلق به اشخاص حقیقی و اصحاب دعوا در محاکم حقوقی و کیفری و بعضا متعلق به متهمان در دادسراهاست که بابت قرارهای وثیقه و تودیع احتمالی در صندوق دادگستری واریز می شود."
نماینده تهران پرسیده است که "کدام موازین شرعی اجازه می دهد قوه قضاییه در این وجوه تصرف کند، این وجوه را سپرده گذاری کند و سود حاصله را تملک کند؟"
آمدنیوز، پیشتر به نقل از "یک مقام ارشد در قوه قضاییه" مدعی شده بود: "پس از اطلاع مدیران بانک ملی از وجود ۶۳ حساب شخصی به نام آیتالله صادق آملی لاریجانی، و واریز وجوه قوه قضاییه و دعاوی حقوقی و کیفری به این حسابها توسط مردم، دو تن از مدیران بانک ملی از این موضوع مطلع و اطلاعات مربوط به این حسابها را در اختیار علی طیبنیا، وزیر اقتصاد گذاشته اند."
این کانال تلگرامی افزوده بود مجموع سود بانکی دریافتی صادق لاریجانی از ۶۳ حساب بانکی "۲۵۰ میلیارد تومان در سال" بوده که "رقمی در حدود ۲۰ میلیارد تومان ماهانه، به وی پرداخت شده است".
آمدنیوز ادعا کرده بود: "پس از اطلاع این دو مدیر بانک ملی از جزییات این اقدام غیر قانونی، که از مصادیق اختلاس است، مدیران سازمان بازرسی کل کشور در جریان قرار گرفته اند و موضوع توسط علی طیب نیا، وزیر اقتصاد در هیئت دولت مطرح و به حسن روحانی رییس جمهوری گزارش شده است."
ادعای دیگر این رسانه این بود که آقای روحانی با رفتن به نزد رهبر جمهوری اسلامی، وی را در جریان این حساب ها گذاشته که "خشم آیت‌الله خامنه‌ای" را به دنبال داشته است. آمدنیوز افزوده بود که در واکنش به خبرسازشدن حساب ها، قوه قضاییه دو تن از مدیران بانک ملی و دو تن از کارشناسان سازمان بازرسی کل کشور را بازداشت و زندانی کرده است.
علی طیب نیا در گفتگوی تلویزیونی سه شنبه هفته پیش، تاکید کرد که ادعاهای مطرح در مورد حسابهای مالی رئیس قوه قضاییه "قطعا کاملا ناصحیح است".
منبع: بی‌بی‌سی

Sunday, November 13, 2016

نامه رضا پهلوی به دانلد ترامپ از مبارزات مدنی مردم ایران برای رسیدن به ازادی و دمکراسی پشتیبانی کنید

جناب دونالد ترامپ
رییس جمهور منتخب ایالات متحده آمریکا
انتخاب جنابعالی به عنوان چهل و پنجمین رییس جمهوری ایالات متحده آمریکا را به شما تبریک می گویم و برایتان در سمت ریاست جمهوری برای تحقق صلح، شادمانی و رفاه برای مردم آمریکا آرزوی موفقیت دارم.
ازاین فرصت استفاده می کنم تا توجه شما را به مسائلی که اهمیت حیاتی و مهم برای آینده ملت ایران و ارتباط آنها با جهان آزاد و به ویژه ایالات متحده آمریکا دارد را جلب کنم.
امروز مردم ایران، خاورمیانه و جهان آزاد با خطراتی که اسلام رادیکال به همراه خود دارد مواجه هستند. پدیده ای که پیامد اندیشه خمیسنیم که با انقلاب اسلامی وی در سال ۱۳۵۷ در ایران به وجود آمد. از همان روزهای نخست استقرار در ایران، رهبران جمهوری اسلامی روش های خود را برای صدور ایدئولوژی اسلام سیاسی خمینی به دیگر نقاط جهان بکار گرفتند. ایدئولوژی واپسگرایی که چون سرطان در دیگر نقاط جهان: از خاورمیانه تا آسیا،‌آفریقا وحتی تا اروپا و آمریکا ریشه دوانیده است.
رهبران جمهوری اسلامی و سرسپردگانشان از روش های خشونت آمیز چون ترور، کشتار کنشگران سیاسی، اعدام های دسته جمعی، جنایت علیه بشریت، تروریسم سایبری، جنگ های نیابتی، گروگان گیری، پول شویی و همچنین قاچاق مواد مخدر و اسلحه برای پیشبرد اهداف خود استفاده کردند که پیامد آن بی ثباتی و درگیری و جنگ در سطح جهانی بوده است.
پانزده ماه پیش، شورای ملی ایران برای انتخابات آزاد، پشتیبانی مشروط خود را رسما از برجام برای جلوگیری از وقوع جنگ و جلوگیری از دستیابی حکومت اسلامی ایران به سلاح هسته ای اعلام کرد. با این حال، در همان زمان هشدار دادیم باور به اینکه با سیاست تعامل بتوان رفتار جمهوری اسلامی را تعدیل کرد تنها یک توهم و خیالی باطل است. مگر اینکه مفاد این توافق نامه بطور آشکار و قوی جمهوری اسلامی را در مقابل میل به افزایش سرکوب داخلی و توسعه سیاست های هژمونی و سلطه طلبانه خارجی محدود نماید.
به همین دلیل ما خواهان بکارگیری تدابیر امنیتی برای آزاد شدن میلیاردها دلار پس از لغو سری تحریم ها شدیم تا نهادهای مربوطه اطمینان حاصل کنند که جمهوری اسلامی از این پول ها همچنان برای سرکوب مردم ایران و گسترش تروریسم، ایجاد و بسط جنگ های نیابتی در منطقه هزینه نمی کند.
جناب رییس جمهور منتخب،
اکثریت به قریب مردم ایران خواهان همکاری با جهان آزاد و مشارکت در ارزش های جهانی همانا انسان گرایی و دمکراسی هستند. مبارزات روزانه زنان در برابر ساختار قانونی این حکومت که زن را شهروند درجه دوم می شناسد، نمونه ای بارز از انگیزه ملت ایران برای آزادی است. مردم ایران همچنان مبارزه خود را برای دستیابی به برابری با وجود سرکوب های وحشیانه حکومتی ادامه می دهند.
مبارزه ما نه با دین است و نه نبرد تمدن ها است. مبارزه ما در برابر ضد ارزش های اسلامی رادیکال و واپسگرایانه است. در هر شرایطی، برای اعمال تغییرات بنیادین در حکومت ایران، راه حل نه مواجهه نظامی و جنگ با ایران و نه حفظ وضع موجود است. تنها راهکار بنیادین برای برون رفت از بن بست کنونی برای شکست اسلام سیاسی، به رسمیت شناختن اراده ملی مردم ایران و پشتیبانی از خواست و شوق آنها برای دستیابی به دمکراسی است، که در نهایت فقط، و یکبار برای همیشه با گفتمان رسمی و راستین با نیروهای سکولار-دمکراتیک ایرانی است.
این نکته بسیار مهم و حائز اهمیت را می بایست دریابیم که تنها راهکار کارساز برای هرگونه تغییر سیاسی در ایران، فرایندی است که می بایست تنها به دست مردم ایران صورت پذیرد. پشتیبانی های سیاسی و مینوی جهان آزاد از ملت ایران می تواند سهم بزرگ، مثبت و موثری در گذار به دور از خشونت به یک حکومت و دولت سکولار-دمکرات از طریق برگزاری انتخابات آزاد، سالم و عادلانه در ایران باشد.
شورای ملی ایران برای انتخابات آزاد امیدوار است دولت شما آرمان های ملت ایران را در خط مشی سیاست خارجه خود در نظر بگیرد و همچنین با نیروهای سکولار-دمکرات ایرانی گفتگو داشته باشد، از مبارزات مدنی هم‌میهنانم برای دستیابی به صلح، آزادی و دمکراسی پشتیبانی کند.
رضا پهلوی
ریاست شورای ملی ایران

Friday, November 11, 2016

از رای به لیست تمسخر رای به ترامپ

۱۸ ماه قبل، زمانی که دانلد ترامپ از حزب جمهوری‌خواه اعلام نامزدی کرد، کمتر کسی پیش‌بینی می‌کرد که او تاب و توان رقابت با جب بوش با آن حامیان بزرگ و مارکو روبیوی جوان را داشته باشد و بیشتر باور بر این بود که ترامپ برای تبلیغات نام و برند و بیزنس خود پا به عرصه رقابت برای رسیدن به کاخ سفید گذاشته است.
اما او سرانجام در روز ۸ نوامبر ۲۰۱۶ به عنوان رییس‌جمهور ایالات متحده انتخاب شد و به تا چندی دیگر «مستر پرزیدنت» خطاب خواهد شد.
در این میان، اما برای ما ایرانی‌ها دو نکته قابل توجه است:
یک) مقایسه ترامپ و احمدی‌نژاد
• ترامپ یک تاجر و بیزنس‌من موفق است که توانسته تجارت خود را هر روز گسترده‌تر سازد. او در یک سیستم دمکراتیک و بدون هیچ فیلتر انتخابی (مانند شورای نگهبان) در انتخابات درون حزبی شرکت کرد و با این‌که هیچ‌وقت نتوانست حمایت قابل توجهی در میان هسته‌ی اصلی جمهوری‌خواهان بدست آورد خیلی زود ۱۲۳۷ دلیگیت لازم را به دست آورد و پس از کش و قوس فراوان، کاندیدای این حزب شد. اما در نقطه مقابل احمدی‌نژاد یک جوان انقلابی دارای دکترای مبهم بود که بعد از فرمانداری ماکو و خوی، در دولت هاشمی رفسنجانی به استانداری اردبیل رسید. او در سال ۱۳۸۲ به شهرداری تهران رسید و دو سال بعد، با عبور از فیلتر شورای نگهبان به عنوان کاندیدای «انتصخابات» ریاست جمهوری در ایران معرفی شد.
• ترامپ حاصل رای مردم امریکا در دمکراتیک‌ترین انتخابات دنیاست و احمدی‌نژاد حاصل یک تقلب بزرگ و اشتباهات مکرر اصلاح‌طلبان در یک سیستم توتالیتر و غیر دمکراتیک است.
• اکثر رسانه‌های دنیا و به خصوص امریکا، چهره‌های تاثیرگذار هنر و ورزش و سیاست و حتی شخص باراک اوباما علیه ترامپ بودند اما دمکراسی او را به کاخ سفید رساند در حالی که احمدی‌نژاد در ایران از حمایت رهبری و سپاه و تمام نهادهای حکومتی برخوردار بود.
• قانون اساسی و دمکراسی امریکایی به شکلی است که به ترامپ این فرصت را نخواهد داد که هرچه خواست بگوید و هر آن‌چه را دوست دارد انجام دهد کما اینکه او پس از انتشار حرف‌های ضدزن و سکسیستی خود وادار به عذرخواهی شد و بسیاری از حرف‌های ناخوشایندش را به مرور اصلاح کرد. در مقابل، قوانین ایران به شکلی است که احمدی‌نژاد هرچه خواست کرد و برای ۸ سال، زندگی بیش از ۷۵میلیون ایرانی را بازیچه ماجراجویی‌های خود و حامیانش قرار داد و البته پس از آن‌همه قانون‌گریزی، همچنان در صحنه‌ی سیاست ایران حضور دارد و فعالیت می‌کند.
با وجود این تفاوت‌های فاحش، در کمال تعجب می‌بینیم که هم‌چنان ترامپ و احمدی‌نژاد با هم مقایسه و از یک جنس معرفی می‌شوند.
دو) تمسخر ملت امریکا برای رای به ترامپ
واکنش تاسف‌آور دوم به نتیجه‌ی انتخابات امریکا، تمسخر مردم این کشور به خاطر رای به ترامپ، از سوی کسانی‌ست که هنوز یک‌سال هم از حمایت‌شان از "لیست امید" و رای به جنایتکاران و پدوفیل‌ها نمی‌گذرد.
ترامپ نه در قتل‌های زنجیره‌ای نقش داشته و نه در اعدام‌های دهه شصت. از این رو، کسانی که با دست‌های‌شان نام ری‌شهری، دری نجف‌آبادی، یوسف طباطبایی‌نژاد و حتی علی فلاحیان را نوشتند یا از این افراد حمایت کردند در جایگاهی نیستند که رای‌دهندگان امریکایی را به خاطر رای به ترامپ تمسخر کنند. مردم امریکا برای رای به کسی که جنایتی مرتکب نشده، نیازی به توجیهاتی از جنس آن‌چه رای‌دهندگان ایرانی برای حمایت از جنایتکارها می‌آورند ندارند.

Monday, October 24, 2016

پس از افشای واگذ اری املاک نجومی

کمک ده‌ها میلیاردی شهردار به خیریه‌ی همسرش
آیا شهرداری تهران به صندوقی خانوادگی و گروهی تبدیل شده است؟
در ادامه اعتراض‌ها به موضوع واگذاری زمینی به مساحت حدود ۵۰ هزار متر مربع به یک مؤسسه خیریه که همسر شهردار تهران، عضو هیئت امنای آن است، یک عضو شورای شهر اعلام کرد که شهرداری علاوه بر واگذاری زمین به صورت «نزدیک به رایگان»، به این خیریه کمک مالی هم می‌کند.
گزارش شماره یکشنبه روزنامه شرق نیز حاکی از کمک چند ده میلیارد تومانی شهرداری به این مؤسسه در چند سال اخیر است.
روز یکشنبه دوم آبان، غلامرضا انصاری، عضو شورای شهر تهران به خبرگزاری ایلنا گفت که نتوانسته به اساسنامه «خیریه امام رضا» دسترسی پیدا کند و مشخص نیست که از منابع مالی و امکانات این خیریه، در آینده چه استفاده‌ای خواهد شد.
به گفته آقای انصاری، شهرداری تهران نه تنها به این خیریه زمین «به صورت رایگان یا نزدیک به رایگان و با قیمت ناچیز» واگذار کرده، بلکه هر ساله به این خیریه کمک مالی می‌کند.
او تأکید کرد که «بخش قابل توجهی» از ساختمان و تأسیسات ساخته شده در این خیریه با کمک‌های مستقیم و غیرمستقیم شهرداری تهران احداث شده است.
رحمت‌الله حافظی، عضو شورای شهر تهران، به تازگی خبر داده بود که ۴۹ هزار و ۶۰۸ متر مربع زمین در منطقه ۲۲ تهران به قیمت هر متر مربع ۱۴۹ هزار تومان به یک مؤسسه خیریه واگذار شده که زهرا سادت مشیر، همسر محمدباقر قالیباف شهردار تهران، یکی از اعضای هیئت امنای آن است.
در آگهی‌های فروش زمین در منطقه ۲۲ تهران، هر متر مربع که امکان ساخت واحد مسکونی در آن باشد، بیش از سه میلیون تومان به فروش می‌شود.
با این حال شهرداری تهران اعلام کرده که این زمین «به نرخ کارشناسی روز» واگذار شده و اموال این مؤسسه متعلق به هیچ شخص حقیقی و حقوقی نیست و «کاملاً وقف عام است».
در مقابل روزنامه شرق در شماره روز یکشنبه خود در گزارشی سخنان اعضای شورای شهر درباره «شفاف نبودن» موضوع مالکیت اموال این خیریه را منتشر کرده است
تعدادی از اعضای شورای شهر تهران از جمله فاطمه دانشور و علیرضا دبیر، اعلام کرده‌اند که با وجود درخواست‌های چند باره، اسناد این خیریه برای اعضای شورا ارسال نشده است.
بر اساس این گزارش، شهرداری تهران از سال ۹۱ به این خیریه «چند ده میلیارد تومان» کمک مالی کرده و در بودجه سال ۹۵ شهرداری تهران نیز ۳۵ میلیارد تومان کمک به این خیریه پیش‌بینی شده است.
فاطمه دانشور، عضو شورای شهر تهران، نیز گفته است که نام مجید سمیعی، جراح مشهور مغز و اعصاب ایرانی-آلمانی، در اسناد این خیریه وجود ندارد.
این در حالی است شهرداری تهران اعلام کرده که زمین واگذار شده به این خیریه از ابتدا برای فعالیت‌های درمانی عام‌المنفعه در نظر گرفته شده و قرار است یک مرکز درمانی تحت نظارت مجید سمیعی در آن ساخته شود که ساخت آن «در مراحل انتهایی قرار دارد».
انتشار گزارش‌ها درباره واگذاری این زمین درحالی است که موضوع واگذاری املاک شهرداری تهران در ماه‌های گذشته خبر ساز بوده است.
بر اساس تصویر منتشر شده از نامه سازمان بازرسی کل کشور در وب‌سایت معماری‌نیوز و برخی رسانه‌های دیگر، شهرداری تهران ۲۰۰ ملک متعلق به این شهرداری را «به قیمت غیرواقعی» و «بسیار پایین» همراه با «۵۰ درصد» تخفیف و در قسط‌های «۶۰ ماهه» به برخی مدیران این نهاد و افراد دیگر وابسته یا نزدیک به شهردار تهران فروخته است.
پس از انتشار این گزارش‌ها یاشار سلطانی، مدیرمسئول «معماری‌نیوز» روز ۲۷ شهریور، بعد از مراجعه به دادسرا بازداشت شد و همچنان در بازداشت به‌سر می‌برد.
منبع: رادیو فر

Wednesday, October 5, 2016

هشدار سپاه پاسداران به کشتی های نیروی دریایی عربستان نزدیک ابهای ایران نشوید

سپاه پاسداران ایران در بیانیه‌ای به عربستان سعودی هشدار داد که شناورهای نظامی این کشور حتی از آب‌های بین‌المللی نزدیک ایران هم نباید عبور کنند.
به دنبال برگزاری یک رزمایش از سوی عربستان سعودی، نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روز چهارشنبه ۱۴ مهر در بیانیه‌ای اعلام کرد: «این رزمایش مصداق مشخصی برای تشنج آفرینی و کم کردن امنیت پایدار در خلیج فارس است.»
نیروی دریایی سپاه به شناورهای نظامی شرکت کننده در مانور عربستان هشدار داده «به هیچ وجهی» به آب های سرزمینی جمهوری اسلامی ایران نزدیک نشوند و حتی از«آب‌های بین‌المللی نزدیک آب‌های سرزمینی» ایران عبور نکنند؛ در غیر این صورت «به هیچ وجه مصداق عبور بی ضرر» نخواهد بود.
به گزارش خبرگزاری رویترز، نیروهای نظامی عربستان سعودی از روز سه‌شنبه ۱۳ مهر، یک رزمایش را در خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان آغاز کرده‌اند.
بنا بر این گزارش دلیل برگزاری مانور، آمادگی برای برخورد با خطر تجاوز احتمالی اعلام شده است و انواع کشتی‌ها و قایق‌های نظامی نیروی دریایی عربستان در آن مشارکت دارند.
ایران و عربستان در حال حاضر رابطه دیپلماتیک ندارند و با اظهارنظر رهبر جمهوری اسلامی علیه عربستان در آستانه برگزاری مراسم حج، و اظهارات مقامات سعودی درباره حمایت ایران از تروریسم، تنش ها بار دیگر میان دو کشور بالا گرفته است.
با این حال حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران پس از حضور در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در یک نشست خبری در نیویورک گفت که ایران و عربستان در ارتباط دوجانبه «مساله عمده‎‌ای» ندارند و «مشکل بزرگ» ایران با عربستان درباره دخالت در کشورهای منطقه از جمله یمن و همچنین نحوه رفتار با زائران حج است.